شادی من
شادی من

پنجشنبه باهم رفتیم بازدید از مناطق آبخیزداری لرگان

نمیشد کنار هم بشینیم وداخل اتوبوس اصلا بهم خوش نگذشت...

دیروزم که جمعه بودیم و دوتایی خوابگاه بودیم واصلا ندیدمش...

واسه اس دادنم که یا خوابمون میومد یا مثلا دیروز ظهر اون میخواس ناهار بخوره...

امروز صبحم که رفته بود اداره منابع طبیعی و ندیدمش...

مطمئنم ظهرم وقت نداره باهم بریم بازارچه چایی بخوریم...

اگه عصر که دفاع بچه هاست ببینمش...

دلم خیلی واسش تنگ شده و دارم بهونه میگیرم...

تازه بدتر همه اینکه فردا میریم خونه و تعطیلا عید نمیبینمش...

از حالا دارم واسه این سه هفته دلتنگی میکنم...

نه خدایی حق ندارم بگم من حسینمو میخوام؟


 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





ارسال در تاريخ شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, توسط شادی جان